بدون عنوان
سلام جوجو
جوجوی مامان دیشب تو خواب همش وول میخوردی و نذاشتی مامان بخوابه
امروز صبح هم با هزار زحمت برات فرنی درست کردم و با هزار بدبختی با قاشق میریختم تو دهنت ولی جنابعالی با خنده فرنی رو توف مدکردی اخه فرنی دوست نداری
ساعت ١١ با هم رفتیم تو حیاط تا اولین تخم مرغ زندگیت رو بخوری .خدارو شکر دوست داشتی
راستی امروز برای اولین بار با روروئک تو حیاط راه رفتی خیلی ذوق کرده بودی و همش میخندیدی که یهو دیدم داری با دستات میکوبی رو صفحه جلو روروئک و سعی میکنی یه چیزی رو بگیری میدونی میخواستی چی رو بگیری؟ سایه ی خودت
مامان قربونت بشه نفسم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی